
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۴۱
۱
گرد افغانم ز دامان جرس افتادهام
از حریم محمل امید پس افتادهام
۲
نالهام از بس گرانبار غمم ماندم به جای
ورنه عمری شد که در راه نفس افتادهام
۳
سالها کردم به پای عقل طی راه عشق
چون نکو دیدم دو گام از خویش پس افتادهام
۴
کوشش پرواز همت بین که در اقلیم حسن
با وجود صد گلستان در قفس افتادهام
۵
شعله برگشته روزم کز دل ماتمکشان
بستهام بار غم و د رجان خس افتادهام
۶
ناخلف فرزند غم بودم از آن یادم نکرد
ورنه میداندکه در دام هوس افتادهام
۷
میوه عیشم ولی از بیوفاییهای شاخ
بر زمین غم فصیحی نیمرس افتادهام
نظرات