
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۶۷
۱
عشق کو تا آتشی در خرمن اخگر زنم
چتر شاهی بر سر اورنگ خاکستر زنم
۲
لعل شاهنشاهیم بر خاک عجزم افکنید
تا دو روزی خنده بر رسوایی افسر زنم
۳
از لب زخم شهیدان طالعی گیرم به وام
تا مگر بوس مرادی بر لب خنجر زنم
۴
سالها بودم سرشک و دیدهای نگداختم
نالهای گردم مگر آتش به گوشی در زنم
۵
آبروی عفو را بر خاک نتوان ریخت لیک
حلهای از شعلهپوشم غوطه در کوثر زنم
۶
در زدم یک عمر و زین نه دیر نامد یک جواب
حلقه یک چندی فصیحی بر در دیگر زنم
نظرات