
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
ما ز مادر داغ بر دل خاک بر سر زادهایم
همچو طفل غنچه در دامان نشتر زادهایم
۲
نام ما مردود عالم روزی ما خون دل
ما و غم گویا به یک طالع ز مادر زادهایم
۳
شستهایم از دل به خون عافیت نقش مراد
ما همان دم کاندرین نه طاق شش در زادهایم
۴
اشک یعقوبیم و از خون جگر جوشیدهایم
آه مجنونیم و از دریای آذر زادهایم
۵
از سراب تلخکامی تشنه لب خواهیم مرد
ما که همچون موج در دامان کوثر زادهایم
۶
در گلستانی که هر خارش پیمبر زادهست
میوه هیچیم ما وز نخل بیبر زادهایم
۷
شعله شوقیم و از دلهای خونین سر زده
غیر پندارد فصیحی ما ز اخگر زادهایم
نظرات