فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۷۵

۱

تا وداع شعله خود همچو اخگر کرده‌ایم

حله خاکشتر اندوه در بر کرده‌ایم

۲

گوهر نظاره‌ای در دیده گم کردیم از آن

مردم چشم اندرین دریا شناور کرده‌ایم

۳

چشمه‌سار دیده ما خوشگوار آبی نداشت

چند روزی شد کش از خون رشک کوثر کرده‌ایم

۴

زخم ما را از جگر غم زیور ناسور بست

ورنه تحقیق سر و سامان خنجر کرده‌ایم

۵

زود گوش دوستان از ناله ما ناله کرد

ما هنوز از نخل غم یک میوه نوبر کرده‌ایم

۶

از تو چون نومید بنشینیم کاندر کوی تو

مشت خاکی را به صد امید بر سر کرده‌ایم

۷

در شب هجران فصیحی می‌زند لاف حیات

ساده‌لوحی بین کزو این قصه باور کرده‌ایم

تصاویر و صوت

نظرات