
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۷۷
۱
باز در دل شعلههای آفتاب افکندهایم
طرح آبادی درین دیر خراب افکندهایم
۲
زوربازوی طلب بین کاندرین نخجیرگاه
بارها خقاش را بر آفتاب افکندهایم
۳
جلوه حسرت دل از ما برد ورنه صد سحر
فرش این قصر از دعای مستجاب افکندهایم
۴
عزت شبهای من بنگر که از یک ناله دوش
آسمان را در محیط اضطراب افکندهایم
۵
تا به دوزخمان کشد فردا به روز بازخواست
مو به مو امروز دل را در عذاب افکندهایم
۶
جرم ما گر بادهآشامیست مستی جرم نیست
عکس لعل خویش را ما در شراب افکندهایم
۷
جلوهها در مصر خوبی هست اما دیده نیست
اینک اینک از رخ یوسف نقاب افکندهایم
۸
زلف عصیان را فصیحی بردهایم از بس نماز
طره توفیق را در پیچ وتاب افکندهایم
تصاویر و صوت

نظرات