
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۸۶
۱
در خلوت غم چند گهی خام نشستیم
در سینه زخم آمده گمنام نشستیم
۲
دیدیم که ساقی سر رسوایی ما داشت
از شیشه برون آمده در جام نشستیم
۳
دوران سر آشفتگی خاطر ما داشت
آشفتهتر از زلف دلارام نشستیم
۴
آزادگیی گرد دل غمزده میگشت
روزی دو سه اندر قفس و دام نشستیم
۵
رفتیم در آتشکده عشق فصیحی
آخر به مراد دل خودکام نشستیم
نظرات