فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۹

۱

باز دل بر در غم طرح محبت انداخت

بر سر شعله چو خس رخت اقامت انداخت

۲

ای سگ دوست به جانت که چو غم جانم خورد

استخوانم را در دوزخ حسرت انداخت

۳

ریسمان نفسم را غم ایام گسیخت

دلو عمرم به ته چاه قیامت انداخت

۴

دل به صد حیله شد آبستن طفل طربی

دید بخت سیهم را و بساعت انداخت

۵

گرچه زین پیش مصیبت به دل آتش می‌زد

ماتمم آتش در جان مصیبت انداخت

۶

فطرت پست فصیحی‌ست که در روز ازل

خلعت همت بر دوش قناعت انداخت

تصاویر و صوت

نظرات