
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
صبحیم چه سود از دل آهی ندمیدیم
وز ناصیه بخت سیاهی ندمیدیم
۲
جان نیک فسونیست ولی حیف که هرگز
بر سرکشی پر کلاهی ندمیدیم
۳
با صبح بلنداختر یوسف به گه شام
داغیم که از مشرق چاهی ندمیدیم
۴
پامال شدن نکهت گلهای نیازست
افسوس که هیچ از سر راهی ندمیدیم
۵
گوئید که ما صبح وصالیم فصیحی
هیچ از شکن زلف سیاهی ندمیدیم
نظرات