
فصیحی هروی
شمارهٔ ۲۱۶
۱
سر و برگ من محزون نداری
غم آشفته حالان چون نداری
۲
در آن کاکل که اقلیم جنونست
ز عقل آشفتهتر مجنون نداری
۳
از آن نرگس کش از ناز آفریدند
کدامین دیدهکش پرخون نداری
۴
فصیحی یار بیرحمست ورنه
کنار کیست کش جیحون نداری
نظرات