فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۲۱۸

۱

چند از بحر طلب موج دویی انگیزی

روی گل بینی و در دامن خار آویزی

۲

عصمت آنست که با دوست به یک پوست شوی

نه که چون باد هوسناک ز گل بگریزی

۳

گرچه خاکستری اما چو سمومی بوزد

ادب آنست که چون شعله ز جا برخیزی

۴

مذهب بلبل آشفته خللها دارد

روش آنست که چون رنگ به گل آمیزی

۵

سفر دیده مبارک جگر ریش مرا

ای دل آن به که تو هم بهر سفر برخیزی

۶

اینک آیینه ببین تا که تو هم روز جزا

پنجه بگشایی و در دامن خویش آویزی

۷

گر نه‌ای چشم جهان‌بین فصیحی ای غم

هر نفس پس ز چه خونش به هوس می‌ریزی

تصاویر و صوت

نظرات