فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۲۴

۱

ساقی که می‌ خود همه در جام شمار ریخت

مستی همه در باده و پیمانه ما ریخت

۲

من چون مژه از نشو و نما مانده و چشمم

سرمایه صد ابر برین خشک گیا ریخت

۳

مغرور کرم گلشن خود را به عبث سوخت

کآتش بود آن آب که از روی گدا ریخت

۴

رفتم که کف پای سگان تو ببوسم

رنگ از رخ گلهای گلستان حیا ریخت

۵

غم دید که بی دانه فصیحی نشود صید

آورد کفی اخگر و در دام بلا ریخت

تصاویر و صوت

نظرات