
فصیحی هروی
شمارهٔ ۲۸
۱
بر گوش دلم زمزمه توبه حرام است
این گوش پرستار نوای لب جام است
۲
صید تو به منقار وفا برکند از بال
هر پرکه نه آن شیفته طره دام است
۳
بیهوده میفروز چنین دوزخ کین را
کار جگر خسته به یک شعله تمام است
۴
با قافله مصر ز یوسف اثری نیست
ور هست شمیمی گل خودروی مشام است
۵
آن خسته شهیدست فصیحی که نداند
الماس کدام و جگر ریش کدامست
نظرات