
فصیحی هروی
شمارهٔ ۲۹
۱
چون عدم از بر عالم برخاست
به هم آغوشی ما غم برخاست
۲
هر کجا صبح زدم چتر نشاط
شام از آن نوحه ماتم برخاست
۳
خواب با دیده بختم چو نشست
رسم آسایش از آن هم برخاست
۴
درد جامم به جهان افشاندند
شعله شوق ز عالم برخاست
۵
کشته خنجر شوقت در حشر
همه تن روح مجسم برخاست
۶
قصه درد فصیحی گفتند
شیون از عالم و آدم برخاست
نظرات