
فصیحی هروی
شمارهٔ ۳۸
۱
ما غریبان را ز ناکامی کنار جان پرست
دیده از خون جگر لبریز و دل ز افغان پرست
۲
ره نمی یابد اجل هم بر سر بالین ما
بس که ماتمخانه ما از غم هجران پرست
۳
نیستم آگه که بر دل ناوک شوقم که زد
لیک میبینم که بازم سینه از پیکان پرست
۴
بر سر کویت شهیدان خاک گشتند و هنوز
همچنان از خون دلشان دیده و دامان پرست
۵
هایهای گریهام را خنده پندارند خلق
باوجود آن کز اشکم دامن دوران پرست
۶
پارسا دامنگشان گو مگذر اندر کوی دوست
ز آن که از خون شهیدان خاک این میدان پرست
۷
ای فصیحی درد میخواهند در بازار عشق
ورنه جیب قدسیان هم از در ایمان پرست
تصاویر و صوت

نظرات