
فصیحی هروی
شمارهٔ ۴۴
۱
چون غنچه دلم شیفته و دل نگرانست
از شوق نسیم چمنی جامه درانست
۲
بر داغ من آتش مفشان کاین گل بدروز
بدنام کن سلسله باد خزانست
۳
ما پیر خرابات بجز غم نشناسیم
کز همت او دیده ما شعله فشانست
۴
نازک شدن رشته عهد و نگسستن
رمزیست که تفسیر وی آن موی میانست
۵
از شش جهتم پرتو خورشید درآمد
چون دید که بر پیکر من سایهگرانست
۶
یک لخت جگر بر مژه بیداغ غمی نیست
من کوه غمم دامن من لالهستانست
۷
یک موی من از دوست تهی نیست فصیحی
وین طرفه که هر موی به راهی نگرانست
نظرات