
فصیحی هروی
شمارهٔ ۴۸
۱
نهفته در دم شمشیر نوبهاری هست
شهید شو اگرت با طرب شماری هست
۲
به ذوق حلقه ماتم ندیدم انجمنی
به هر طرف نگرم چشم اشکباری هست
۳
دلم شکفت کجا شد خلیل تا بیند
که در هر آتش سوزنده لالهزاری هست
۴
شکست کشتیام از موج سعی و دانستم
که در میانه این بحر هم کناری هست
۵
به باغ رفتم و رشک نسیم سوخت مرا
که غیر این دل سرگشته بیقراری هست
۶
به نیمدل که ربودی ز من مشو خرسند
مرا به هر سر مویی دل فگاری هست
۷
به ملک عشق مجو لذت تهیدستی
وصال اگر نبود درد انتظاری هست
۸
ز بوی عافیت گل دلم به جان آمد
هزار شکر که آشوب نیش خاری هست
۹
به زیر خاک فصیحی به چشم گریان رفت
مزار اوست به هر جا که نیش خاری هست
تصاویر و صوت

نظرات