
فصیحی هروی
شمارهٔ ۵۱
۱
آتش به از گلیست کش آسیب خار نیست
خون بهتر از مییست که آن را خمارنیست
۲
از بس هجوم گریه ز دریای چشم من
هر قطره لجهایست که آن را کنار نیست
۳
بر گلستان غیر بهارست چار فصل
باغ مراد ماست که هیچش بهار نیست
۴
ای هوشمند صحبت می مغتنم شمار
جز می درین دو میکده یک هوشیار نیست
۵
خوش گلشنیست عافیت اما در آن چمن
گلهای داغ بر سر جان فگار نیست
۶
ساقی مده شراب که در کام عیش ما
بی خون گر آب خضر بود خوشگوار نیست
۷
گویا ازین خرابه فصیحی کشید رخت
کامروز آسمان و زمین سوگوار نیست
نظرات