
فصیحی هروی
شمارهٔ ۵۸
۱
نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت
خنده نومید از لب گلهای خندان بازگشت
۲
وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار
کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت
۳
هر نگه کز موجه خون جگر بیرون فتاد
بیجمال دوست سوی چشم گریان باز گشت
۴
بی تو هر شب را به عمری دل به روز آورده بود
بخت برگردید و آن شبهای هجران بازگشت
۵
شمعسان گویی فصیحی شد کفن پیراهنم
ز آنکه خورشید امشبم دست از گریبان بازگشت
نظرات