
فصیحی هروی
شمارهٔ ۵۹
۱
از دل هزار لخت به چشم نثار رفت
جز داغ هر چه بود درین لالهزار رفت
۲
ضعفم چنان گداخت که طوفان اشک دوش
صد جا نشست از مژه تا در کنار رفت
۳
آن دیده گو ذخیره دیدار مینهاد
نیرنگ بخت بین که به دنبال یار رفت
۴
بگذشت عمر و غنچه ما ناشکفته ماند
این ماتم دگر که ز باغم بهار رفت
۵
ای کاش پیشتر ز فصیحی نمردمی
تا دیدمی چه بر سرش از هجر یار رفت
تصاویر و صوت

نظرات