
فصیحی هروی
شمارهٔ ۶۲
۱
دوش غم بر گریههای زخم ما خندید و رفت
پارهای بر ریشهای ما نمک پاشید و رفت
۲
عید نومیدی مبارک باد کز رویش نگاه
همچو اشک حسرتم در خاک و خون غلتید و رفت
۳
شب در آمد غم درون از رخنههای سینهام
دامنی داغ جگر از هر گیاهم چید و رفت
۴
مرهم الماس میپنداشت زخمم چارهجوست
آمد و روی تظلم بر زمین مالید و رفت
۵
بر سر نعش فصیحی این همه فریاد چیست
بر در غم بینوایی پارهای نالید و رفت
تصاویر و صوت

نظرات