
فصیحی هروی
شمارهٔ ۶۷
۱
چنان که باغ در آغوش گل نمیگنجد
شکیب در دل مدهوش گل نمی گنجد
۲
نخست نام دهانت شنید غنچه مگر
که هیچ زمزمه در گوش گل نمیگنجد
۳
شهید تیغ ستم شو که زیر نعش هزار
ز بس هجوم ملک دوش گل نمیگنجد
۴
به عندلیب بگویید کاین فغان تا چند
درین چمن لب خاموش گل نمیگنجد
۵
نصیب این دل ریش است نیش خار ارنه
صبا درین چمن از جوش گل نمیگنجد
۶
به محملی که خموشی هزار دستانست
لب سرود فراموش گل نمیگنجد
۷
مرو به باغ فصیحی که این دلی که تراست
ز نیش خار درو جوش گل نمیگنجد
نظرات