
فصیحی هروی
شمارهٔ ۷۴
۱
حسن پیرایه دکان هوس نتوان کرد
شعله طور چراغ دل خس نتوان کرد
۲
طوطیان گر لب دریوزه به حسرت بستند
شکرستان همه در کام مگس نتوان کرد
۳
چون حیا پردهنشین شو که گل خوبی را
دست فرسود نگاه همه کس نتوان کرد
۴
بال وپر سوز که تا ثروت پروازت هست
به مراد دل خود سیر قفس نتوان کرد
۵
کو ره شوق که از ناله لبی شاد کنم
خفته در مرحله تقلید جرس نتوان کرد
۶
همه تن بال شو و دامن پروازی گیر
تکیه بر گرم رویهای نفس نتوان کرد
۷
چه طلسمی است فصیحی که ز میدان وفا
پیش نتوان شد و روباز به پس نتوان کرد
نظرات