فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۸

۱

باز عشق آمد که آراید گلستان مرا

سازد از خون جگر شاداب بستان مرا

۲

باز عشق آمد که از فیض نشاط گریه‌ای

چون کنار گل کند پرخنده دامان مرا

۳

باز عشق آمد که دربستان کفر زلف دوست

شبنم رخساره گل سازد ایمان مرا

۴

باز عشق آمد که از هر دورباش غمزه‌ای

بشکند در دیده من نوک مژگان مرا

۵

باز عشق آمد که ناخن بررگ جانم زند

زیور گوش ملایک سازد افغان مرا

۶

باز عشق آمد که اندازد به رغم عافیت

در کف صد چاک هر تار گریبان مرا

۷

باز عشق آمد که از ذوق سرشک افشانیی

دیده یعقوب سازد داغ حرمان مرا

۸

باز عشق آمد که مهمان خدنگ ناز دوست

پرسد از هر دل که بیند خانه جان مرا

۹

باز عشق آمد که در بازار حسن خودفروش

بر سر مژگان گشاید بار سامان مرا

۱۰

باز عشق آمد که خنداند ز فیض جلوه‌ای

چون لب زخم شهیدان چشم گریان مرا

۱۱

باز عشق آمد که از زیر گلیم عافیت

آورد بیرون فصیحی طبل پنهان مرا

تصاویر و صوت

نظرات