فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۸۸

۱

هر شبم داغی چنان در گلخن تن بشکفد

کز عقیقی اشکم این فیروزه گلشن بشکفد

۲

تیره‌بختی بین که چون نعشم ازین منزل برند

تازه گلهای تجلی تا به روزن بشکفد

۳

جان شهید غم به ذوقی داد کز خونش اگر

آب یابد باغ گل پیش از دمیدن بشکفد

۴

نقش بت باشد به جای داغ تعویذ جگر

لاله‌زاری کز سر خاک برهمن بشکفد

۵

در چمن خندیدن گل نوحه برخود کردن است

غنچه‌ای را وقت خوش کز دود گلخن بشکفد

۶

جان فدای جلوه‌ای کردم که از شادی کفن

چون گلستان از گریبان تا به دامن بشکفد

۷

ای که می‌گویی فصیحی بشکف اندر باغ دهر

کو دو عالم تلخکامی تا دل من بشکفد

تصاویر و صوت

نظرات