فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۸۹

۱

خون شکایتم ز لب زخم چون چکد

ز آنجا که تیغ او نرسیدست خون چکد

۲

نازم به سعی شوق که بی دست کوهکن

از تیشه زخم در جگر بیستون چکد

۳

در جوشم آن چنان که ز چشم جراحتم

دریا به نیم قطره رسد تا برون چکد

۴

در رزمگاه عشق که گلزار دوستی‌ست

بر عقل زخم آید و خون از جنون چکد

۵

لبریز زخم اوست فصیحی تنم چو گل

چندان که نامم ار بفشارند خون چکد

تصاویر و صوت

نظرات