
فصیحی هروی
شمارهٔ ۴۱ - تقاضا
۱
ای آنکه ز نور حق چراغت
افروخته شد چو از حیا روی
۲
افروز چراغ عیش ما را
زآن تازه گیاه آشنا روی
۳
زآن جوهر آشنا که آمیخت
با هر نفسی چو آشنا روی
۴
صد گل چمن دماغ را رست
چون سنبل زلف دوست خودروی
۵
زآن شعله که هر خراش دودش
دارد لب زمزمی ثناگوی
۶
آویزد گرد عارض حسن
صد حلقه زلف عنبرینموی
۷
زآن سینه عاشقان که آهش
از بس که گرفته با ادب خوی
۸
در زمزم صدق آورد غسل
وآنگاه نهد به سوی لب روی
تصاویر و صوت

نظرات