قائم مقام فراهانی

قائم مقام فراهانی

شمارهٔ ۸۱ - خطاب به میرزا محمدعلی خان شیرازی

مخدوم بنده. مولای من: رقعه خط شریف را زیارت کردم. مرا بسیر صفا و گل گشت باغ و صحرا دعوت فرموده بودید؛ جزای خیر بادت. لطف فرمودی، کرم کردی؛ ولیکن: الفت پیران اشفته را با جوانان آلفته بعینها صحبت سنگ و سبو است و حکایت بلبل و زاغ و دیوار باغ.

بلی سزاوار حالت شما آن است که با جوانی چون خود شوخ وشنگ و اجلاف و قشنگ، دلجوی و حریف، خوش خوی و ظریف، بدیگران مگذارید باغ وصحرا را. نه با پیری پوسیده وشیخی افسرده و شاخی پژمرده و دلی غم دیده و جانی محنت رسیده که صحبتش سوهان روح است و بدنش از عهد نوح.

خوب شما را چه افتاده که خزان به باغ برید و سموم بصحرا، این که حالا نوبت فصل بهار است و موسم باد صبا.

۴

در محفل خود راه مده هم چو منی را

افسرده دل افسرده کند انجمنی را

چه لازم که شما بعد از چندی که بسیر و صفا وگشت گلزار تشریف میبرید زخم ناسور و بوی کافور و مرده گور با خود ببرید، همه جا با غم همدم و با آه همراه باشید؟

الحمدلله شهر تبریز است و حس جمال خیز، دست از سر من بیچاره بردارید و مرا بحال خود بگذارید.

شما را باغ باید و ما را چون لاله داغ؛ یکی را لاله و ورد سزاوار است، دیگری را ناله و درد.

۸

ز دنیا بخش ما غم خوردن آمد

نشاید خوردن الارزق مقسوم

میهمانی و میزبانی و چلو مسمن و غذای فسوجن و بشقاب کوکو و کاسه گل در چمن شما را گوارا باد.

۱۰

مرغ دل و آتش غم اینک هست

گر حرص بود بمرغ بریانم

۱۱

با چشمه چشم خون فشان فارغ

از ماء معین راح ریحانم

۱۲

جز خون جگر مباد در جامم

بر خوان شکر اگر هوس رانم

تصاویر و صوت

منشآت قائم مقام کتابفروشی علمیه اسلامیه - معتمد الدوله حاج فرهاد میرزا - تصویر ۱۵۶

نظرات

user_image
محمود علیصوفیان
۱۴۰۲/۰۴/۱۳ - ۲۳:۱۶:۲۷
قائم مقام در این نامه هنرمندانه و با چیره دستی وقدرت بالا در انشاء و کتابت نامه های ادبی به نثر برای میرزا محمد علی نوشته که وی منحصر به فرد در روزگاران خویش وحتی در دوره های بعد باشد چنانکه کسی دیگر پس از آن در انشای چنین نامه های نبوده ونیست