نظام قاری

نظام قاری

شمارهٔ ۴ - در آگاهی یافتن لشکر موئینه از محاصره کتان

۱

وشق بکیش چو این قصه گفت گرمانه

زخشم بر تن وی موی گشت چون خنجر

۲

بطیره گفت کتان کرده است این خنکی

منش زهم بدرم تا شود هباوهدر

۳

که باشد او بجهان باردلت انبانی

که دستمال زن و مرد هر دو شد یکسر

۴

کسی کجاست بگوید بآن چنان تن سست

کری نهاده برو پیش هر کسی شده تر

۵

که ای کتان زچه در پوستین موئینه

زسردی افتی آخر برو حصیر مدر

۶

نمانده تاب مراو را وزین نمط بابرد

شویم دست و یقه سال و ماه باصرصر

۷

زکیش ماست که پرتیرترکش جوزاست

زآس ماست که شد آسمان بمه انور

۸

سزد زوصله مازیب و زینت شاهان

که هست صندلی و تختمان مکان و مقر

۹

مگر به بیشه کت شیر در نهالی نیست

که چون پلنگ بما گشته اند خشم آور

۱۰

دریم رخت حریر و لباس خاراشان

بضرب نیره قندس بحرب زیر و زبر

۱۱

یکی دواند بکامو که زود بشتابی

چه گر به شانه کنی مو چه گر کلت بر سر

۱۲

ز آستین نمد نیز برتراشیدند

یکی کلاه که جاسوسشان بود به خبر

تصاویر و صوت

دیوان البسه مولانا محمود نظام قاری از روی چاپ میرزا حبیب اصفهانی به اهتمام محمد مشیری » تصویر 32

نظرات