نظام قاری

نظام قاری

شمارهٔ ۱۱ - خواجه محمد فیروز آبادی فرماید

۱

ازمنش بیموجبی یار ار غباری بردلست

حاش الله گرمرا زان گردباری بردلست

در جواب او

۳

رخت را از گرد اگر اندک غباری بر دلست

تا نیفشانم مراز آن گردباری بردلست

۴

با گلیم جهرمی میگفت نطع بر دعی

کز حصیر و بوریایم خارخاری بر دلست

۵

آتشین والای گلگونرا زته بگشوده اند

یار شاهد بازرا از وی شراری بر دلست

۶

صوف و اطلس مینهند از عشق هم داغ اتو

آفرین او را که داغ مهر یاری بر دلست

۷

کرده در سوراخ دایم مار دامک را دراز

بوالعجب کاری که او را بار ماری بر دلست

۸

گرچه گشتم بیقرار از پیشواز نرمدست

شادمانم کین غمم از غمگساری بردلست

۹

راه کاری را ز روی شانه کاری ساز پاک

پوستین را گر زخاک ره غباری بردلست

تصاویر و صوت

دیوان البسه مولانا محمود نظام قاری از روی چاپ میرزا حبیب اصفهانی به اهتمام محمد مشیری » تصویر 56

نظرات