
نظام قاری
شمارهٔ ۱۱۵ - سلمان ساوجی فرماید
۱
چو دیده در طلبت واجبست گردیدن
سرشک را بهمه جانبی دوانیدن
در جواب آن
۲
ببر چو معجر روسی گرفت لرزیدن
عمامه خواست زعشقش بسر بگردیدن
۳
بپوستین تن لرزان مابدی در یاب
زما بود همه لخشیدن از تو بخشیدن
۴
زپیر خرقه شنیدم که هست راه نجات
چو پنبه آستر و روبهم رسانیدن
۵
توان فروختن از بهر خوردنی دستار
ولی بسر که تواند مبار پیچیدن
۶
زطبع من صفت گوی پیشواز طلب
که کار اوست درین باب در چکانیدن
۷
مدر حصیر و چوزیلو بگوشه ساکن شو
بسان تکیه نمد چند هرزه گردیدن
۸
زقرض هفته چو باید خریدن ارمک و صوف
بنزد قاری از ان به لباس پوشیدن
تصاویر و صوت

نظرات