نظام قاری

نظام قاری

شمارهٔ ۱۲ - خواجه حافظ فرماید

۱

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

به قصد جان من زار ناتوان انداخت

در جواب او

۲

مرا اگر چه ببسترلت کتان انداخت

ز روی صوف نظر بر نمیتوان انداخت

۳

زخرمی که در آمد بسایه فرجی

قباکله نه عجب گربر آسمان انداخت

۴

بزیر تیغ چو سنجابرا بدید اطلس

نمود یاری و خود را بروی آن انداخت

۵

نبود شرب مجرح که بود زیر افکن

زمانه طرح نهالی نه این زمان انداخت

۶

بحلقه زکمر بود در میان رمزی

قبا حدیث فسن چست در میان انداخت

۷

ببر گرفته ام این جامه کهن چه کنم

نصیبه ازل از خود نمیتوان انداخت

۸

چه غلغلست که قاری بچرخ ابریشم

بمدح تافته و شرب در جهان انداخت

تصاویر و صوت

دیوان البسه مولانا محمود نظام قاری از روی چاپ میرزا حبیب اصفهانی به اهتمام محمد مشیری » تصویر 57

نظرات