
نظام قاری
شمارهٔ ۱۳۰ - شیخ سعدی فرماید
۱
چون تنک نباشد دل مسکین حمامی
کش یار هم آواز بگیرند بدامی
در جواب آن
۲
بی لبس نفیست که کند پیش قیامی
هر جا که روی پیش بزرگان بسلامی
۳
فانوس بوالا چه کند خیمه پردود
قندیل بکش تا نبشینم بظلامی
۴
بآاسترای روی اتو دیده مگو حال
هرگز نبرد سوخته قصه بخامی
۵
بر شرب فراویزکه راندند خوش افتاد
چون دست من ودامن طاوس خرامی
۶
خرگاه به پیرامن وی خج ببرکت
گوئی بر شاهیست کمر بسته غلامی
۷
معجر چو بر آن دامک سر دید سر آغوش
میگفت زاندوه جدائی بمقامی
۸
چین گربجین آورد از غم نه عجب آن
کش یارهم آغوش بگیرند بدامی
۹
قاری جهت رخت بود جاه و بزرگی
هربی سروپائی نشود صدر انامی
تصاویر و صوت

نظرات