
نظام قاری
شمارهٔ ۱۳۷ - و من بدایع افکاره
۱
ای روز و شبت از رخت اکسونی و دیباجی
بر اطلس و الباغت چرخ آمده نساجی
۲
مانند فراویزم تا چند زخود رانی
ای با فرجی تو صد صوف به قیغاجی
۳
سلطان همه رختی دستار طلادوزست
کش از علم ترکست هم تختی و هم تاجی
۴
در کوچه درزارتیر بارد زره سوزن
از قب زرهی سازم وز ور بدن آماجی
۵
پیر ولی مخفی کوشد بقبا پنبه
قاری چه شد ار برخاست از دامن حلاجی؟
تصاویر و صوت

نظرات