
نظام قاری
شمارهٔ ۳۱ - من نوادر افکاره
۱
عقلم بخیاط میکرد کنگاج
در رخت صوفی دامانش قیغاج
۲
بند قبا تیر پیکانست دگمه
سوزن چو ناوک رختست آماج
۳
از پادر آمد از دست شد دل
زان موزهای صغری و تیماج
۴
از جبیبها کرد افشاندنت هست
چون دفع پنبه از ریش حلاج
۵
از رخت حبری نبود گزیرم
نتوان گذشتن از بحر مواج
۶
برگرد قاقم تسمه زقنه ز
چون آبنوس است بر تخته عاج
۷
مدح عمامه میگوی (قاری)
تا بر سرآئی از خلق چون تاج
تصاویر و صوت

نظرات