
نظام قاری
شمارهٔ ۳۴ - شیخ سعدی فرماید
۱
جان من جان من فدای تو باد
هیچت از دوستان نیاید یاد
در جواب او
۲
صد عرقچین فدای طایقه باد
هیچ از قالبش نیاید یاد
۳
چشم عین البقر بقد خیاط
برسانادو چشم بد مرساد
۴
تا چه کرد انکه نقش کمخابست
که درفتنه بر جهان بگشاد
۵
انکه کز را نهاد بر بالا
دان که پیموده است یکسرباد
۶
پنبه با قزبجفت هم رفتند
از میان ناگهان قصبچه بزاد
۷
بقچه دربارگاه رخت بدید
پایه خویش و صندلی بنهاد
۸
خرمی گر نبودی و فرجی
کی شدی روز عید(قاری) شاد
تصاویر و صوت

نظرات