
نظام قاری
شمارهٔ ۴۷ - خواجه حافظ فرماید
۱
در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
در جواب او
۲
در ازل پرتو کرباس براندام افتاد
هر کجا برهنه در طمع خام افتاد
۳
تانگردید بسر نیک نیامد دستار
بود سرگشته ولی نیک سرانجام افتاد
۴
میزدم فال بهر جنس میانبندی را
قرعه ام یکسره بر فوطه حمام افتاد
۵
زین همه رخت مرا طشت فلک سرپوشی
چون ندادست ازان طشت من از بام افتاد
۶
جامه صوف بقبرم زچه پوشی فردا
که زسرمام کنون لرزه براندام افتاد
۷
ارمکی گفت چو دلال بهایش میکرد
راز سر بسته ما در دهن عام افتاد
۸
تا نهادند بر صوف قماشات خطا
صد شکن از طرف کفر در اسلام افتاد
۹
دوش قاری قلمی قصه خسقی میکرد
آتش اندر ورق و دود در اقلام افتاد
تصاویر و صوت

نظرات