نظام قاری

نظام قاری

شمارهٔ ۵۵ - خواجه حافظ فرماید

۱

دوش می‌آمد و رخساره بر افروخته بود

تا کجا بازدل غمزده سوخته بود

در جواب او

۲

آتشین تافته آل برافروخته بود

تا کجا شرب لحافی شب دی سوخته بود

۳

اینکه دیدی که گس خان اتابک میسوخت

اطلس قرمزی آتش زرخ افروخته بود

۴

قیف یک پر مکس در دل والا ننشست

یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود

۵

زربکف کرد طلادوزی و زرگر همه سوخت

الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود

۶

ریش بر باد بسی داد بوقت سرما

انکه در موسم گل موینه بفروخته بود

۷

شمع بانسبت پیراهن زرکش دیشب

چون بدیدم نظرش بالک دلسوخته بود

۸

خوانده ام گفته قاری همه اوصاف لباس

جامه بود که بر قامت او دوخته بود

تصاویر و صوت

دیوان البسه مولانا محمود نظام قاری از روی چاپ میرزا حبیب اصفهانی به اهتمام محمد مشیری » تصویر 82

نظرات