
نظام قاری
شمارهٔ ۶۰ - خواجه حافظ فرماید
۱
دلم جز مهر مهرویان طریق در نمیکیرد
زهر در میدهم پندش ولیکن در نمیکیرد
در جواب او
۲
غشقدان را سر آن خاتون زمانی برنمیکیرد
که کیتی بوی مشک و لادن وعنبر نمیکیرد
۳
نماید طیلسان در پرده سالوسی ولی نشکفت
شبی کزشحنه سالوس در چادر نمیکیرد
۴
بمعجر آتشین والای کلکونرا که میپوشی
عجب که نوبتی این شعله در مجمر نمیکیرد
۵
سرم جز رخت پای انداز و جیب خلعت تشریف
دری دیگر نمیداند هی دیگر نمیکیرد
۶
حدیث ایجامه پرداز از طراز و سرب زرکش کو
که نقشی در خیال ما ازین خوشتر نمیکیرد
۷
بتشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل
زبانی آتشینم هست لیکن در نمیکیرد
۸
بوصف چارقب قاری چو گوی در ببستم نظم
عجب گربخت سر تا پای من در زر نمیگیرد
تصاویر و صوت

نظرات