
نظام قاری
شمارهٔ ۷۲ - خواجه عماد فقیه فرماید
۱
تا دل سخن پذیر و سخن دلپذیر شد
جانرا ز وصل همنفسی ناگزیر شد
در جواب او
۲
زآندم که در خریطه اطلس عبیر شد
خوشبوی گشت رخت و ببردلپذیر شد
۳
گرمای گرم اگر نبود نیز داربه
تن را از وصل پیرهنی ناگریز شد
۴
انکس که بر نهالی و کت خفت یکدمی
نگذشت هفته که ز اهل سریر شد
۵
وان تن که او نیافت درین سرنخ نسیج
رختش بخلدسندس خضر حریر شد
۶
از عشق وصل خرمی و چکمه و نمد
جبه جوان بر آمد و در پنبه پیر شد
۷
دستار کوچک ار چه بزرگی بسر نهاد
هر کس که آن بدید بچشمش حقیر شد
۸
از خرقه و عصا و کلاهی گزیر نیست
گیرم بترک شخص چو شیخ کبیر شد
۹
قاری زیمن اطلس و کمخا جهان گرفت
آری گل از روایح گل چون عبیر شد
تصاویر و صوت

نظرات