
نظام قاری
شمارهٔ ۷۳ - خواجه حافظ فرماید
۱
دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود
تعبیر رفت کار بدولت حواله بود
در جواب او
۲
والا بباغ رخت بدیدیم و لاله بود
بر جیب دکمهای درش همچو ژاله بود
۳
آن جرم آل و لالی و گلگون بشاهدی
صد بار به زرنک گل و روی لاله بود
۴
در بزم رخت می همه از رنک قرمزی
و زکله کلاه مغرق پیاله بود
۵
دیدم بپرده شاهد والا که تافته
بر رویش از شرابه مشکین کلاله بود
۶
اطلس عروس میشد و داماد کشته صوف
زابیاری و حریر خطیشان قباله بود
۷
زیر کلاه بود خوش آنیده کله پوش
مانند ماه بدرو زهش همچو هاله بود
۸
تشریفی رسید پس از شش مهم زغیب
و آن خود بقد جامه طفلی سه ساله بود
۹
قاری بخواب دید سقرلاط یکشبی
تعبیر رفت چکمه و ماشا حواله بود
تصاویر و صوت

نظرات