
نظام قاری
شمارهٔ ۷۶ - امیر حسین دهلوی فرماید
۱
چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمیماند
وگر در پرده میداری کسی را جان نمیماند
در جواب او
۲
به نقش دلکش کمخا نگارستان نمیماند
به روی مهوش والا گل بستان نمیماند
۳
به یاد شقهٔ خسقی شفق چندان که میبینم
به خسقی ماندش چیزی ولی چندان نمیماند
۴
نه تنها دیده مفتون به روی شرب حیران است
کدامین دیده کاندر روی او حیران نمیماند
۵
به رخت دسته نقش ارچه بود خوبی چو لاوَسمه
به شرب زرفشان و اطلس کمسان نمیماند
۶
غنیمت دان به گرما رختی از کتان چو میدانی
که بیش از پنج روزی رونق کتان نمیماند
۷
به روی مخفی کهنه مکن در بر لباس نو
چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمیماند
۸
ازین دست ار دهی قاری به گازُر جامه دل بر کن
ز رخت خود کزین جمله یکی را جان نمیماند
تصاویر و صوت

نظرات