
نظام قاری
شمارهٔ ۸۰ - وله ایضا
۱
دست تا چند نهادن به شکاف دستار
ادب آن دان که نکاوند بزرگان بسیار
۲
بایدت گنبد دستاری چنان محکم بست
که به هم بر نشود گرچه بیفتد زمنار
۳
تا خداوند ببخشد ز نُوَم دستی رخت
هر زمان دست بر آرم به دعا یا ستّار
۴
بس که بر کوه و کمر سر زده پوشیّ میان
هیچ واقف نشد از معنی پشیمین شلوار
۵
مرد باشد که به او تا ندهی صد تُنُکه
در بغل بغچه نیارد که نهد در بازار
۶
نظم از کفش و کلاهم سر و پا پیدا کرد
قالبی کوی ندارد خبری زین اشعار
۷
صفت رخت خوش آیندهتر از وصف طعام
قصه عقد سپیچ است به از ذکر مبار
۸
گرد دامان شمط گفت سجیف آسا عقل
یافت چون دایرهٔ اطلس چرخ دوّار
۹
سخنی گو بجز از وصف لباس ای قاری
که بود دلکش و نزدیک به بند شلوار
تصاویر و صوت

نظرات