
نظام قاری
شمارهٔ ۸۲ - مولانا محمد حافظ فرماید
۱
عیدست و اول گل و یاران در انتظار
ساقی بروی یار ببین ماه و می بیار
در جواب او
۲
خازن بعید ابلق سنجاب من بیار
بنگر هلال را چودم قاقم آشکار
۳
این مه فزود خرقه نان در لباس عید
کاری بکرد همت پاکان روزکار
۴
خواهی که دامنت ندرد زود و آستین
از رخت قلب شو چو فراویز در کنار
۵
دلال رخت بر تن عریان من ببخش
ور نو بدست نیست برو کهنه بیار
۶
در پیش شاخ آمدم از دگمها بیاد
چون غنچه جلوه داده بر اطراف جویبار
۷
آویختند چمته که در بند سیم ماند
تا حست ازان عزیز که ترکش شد اختیار
۸
خوش خلعتیست فاخر و خوش جامه سلیم
یارب زچشم زخم و گزندش نگاهدار
۹
دامن مکش ز گفته قاری که جیب تو
گویش سزد که باشد ازین در شاهوار
تصاویر و صوت

نظرات