نظام قاری

نظام قاری

شمارهٔ ۸۶ - مولانا حافظ فرماید

۱

دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام بیسرو سامان که مپرس

در جواب او

۲

دارم از بیسرو پائی گله چندان که مپرس

شده بیرخت چنانم من عریان که مپرس

۳

هم زمستان زقضا نیست بپایم شلوار

همه کس طعنه زنان این که مبین آن که مپرس

۴

بهر تشریف کسی مدح لئیمان مکناد

که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

۵

بیکی جامه فاخر که بپوشم گه گه

میرسد آن بمن از چشم حسودان که مپرس

۶

گفته بودم نکشم جیب بتان لیک ببر

شیوه میکند آن جیب زر افشان که مپرس

۷

از پی پیرهن و داریه و زوده زفارس

تا بحدیست مرا میل سپاهان که مپرس

۸

در بهاران دلم از جامه کرباس گرفت

اشتیاقست مرا با رخ کتان که مپرس

۹

فتنه میکند آن گوی در و زر قاری

در بر اطلس و کمخای گلستان که مپرس

تصاویر و صوت

دیوان البسه مولانا محمود نظام قاری از روی چاپ میرزا حبیب اصفهانی به اهتمام محمد مشیری » تصویر 100

نظرات