نظام قاری

نظام قاری

بخش ۱۱ - در گریختن ایلچی از بند صوف

۱

بهنگام خفتن یکی پیش بند

گریزاند ایلچی یلمه زبند

۲

گرفتند پیراهنی در طریق

که باید بدادن بدست رفیق

۳

بگفتا مرا خود نماندست جان

زدست شکنج ولت گازران

۴

من از یلمه بودم همیشه بتنگ

گذشتی همی روز نامم بننگ

تصاویر و صوت

دیوان البسه مولانا محمود نظام قاری از روی چاپ میرزا حبیب اصفهانی به اهتمام محمد مشیری » تصویر 195

نظرات