
نظام قاری
بخش ۲۱ - بزیارت خرقه رفتن و حاجت خواستن صوف ازرختها
۱
بشد بهر حاجت بر خرقه صوف
بدش درعقب ارمک فیلسوف
۲
نمد تکیه زیلو گرفته بدی
همی همرهش هر کجا کو شدی
۳
قرین گشته سجاده باصفا
بد از پیش مسواک و از پس عصا
۴
برگوشه گیر نمد شد نخست
زپیر حصیری مهمات جست
۵
بگفتا سزد بوریا نیز دید
زهمت نمد را بخود در کشید
۶
زار باب صفه کسی کو خبر
بپرسد ندانم جز اینها دگر
۷
بدش نذر از بهر حاجت روا
که روغن برد جامه چرب را
۸
چراغی هم از کیف گلگون بجیب
نهد تا رسد روشنائی زغیب
تصاویر و صوت

نظرات