
نظام قاری
بخش ۴ - بر تخت نشستن کمخا و هر یک را از جامها بشغل و عملی وابستن
۱
چو بر تخت سلطان کمخا نشست
به پیشش کمر هر لباسی ببست
۲
امیران او اطلس و صوف و خبر
منسور بلولو مزین بتبر
۳
خشیشی و ابیاری او را وزیر
حرم نرمدست مخیل مشیر
۴
خزاین بصندوق و مفرش سپرد
بایشان زر و سیم و زیور شمرد
۵
قطیفه زخیلش یکی چتردار
زوالا عصابه علم زرنگار
۶
کلاه دو پر نیز با شب کلاه
عسس بودش و شحنه بارگاه
۷
زلاوسمه زرها بنامش زدند
علم از مصنف ببامش زدند
۸
زگلهای رخت مرصع نثار
فشاندند بر وی چوزر بیشمار
۹
طبقها بسر پوش آراستند
زمخفی یکی خان بپیراستند
۱۰
چوزر قالبک زن بوالا گرفت
سراویل را کار بالا گرفت
۱۱
سپهبد یکی توبی جبه
که ابرپشمین بود و هم پنبه
۱۲
بارمک همه جمع خاصان سپرد
بعین البقر داد مخفی و برد
۱۳
به بیرم که سلطانی و راست نام
بدادند دستارها را تمام
۱۴
بهر جنس بگذاشت یک سر نفر
که باشد سپه کش دران بوم و بر
۱۵
چنان شد که مهتاب از عدل او
بتاثیر کردی کتانرا رفو
تصاویر و صوت

نظرات