قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۱۱۱

۱

خرد مستست و دل مستست و جان مست

بسودایت روانِ ناتوان مست

۲

ز حد بگذشت مستیهای ذرات

فلک مست و زمین مست و زمان مست

۳

بیا در باغ و شورِ بلبلان بین

سمن مست و چمن مست، ارغوان مست

۴

شرابِ نابِ رحمان را چه گویم؟

کزو دلداده مست و دلستان مست

۵

ز دنیی تا بعقبی گر ببینی

همه ره کاروان در کاروان مست

۶

دلی کز ما و من آزاد آید

چه در کعبه، چه در دیرِ مغان مست

۷

جهان مستند و ز مستی ندانند

جهان اندر جهان اندر جهان مست

۸

درین دریا، که عالم قطرهٔ اوست

ز قطره تا ببحرِ بی‌کران مست

۹

بقولِ قاسمی این سِکرِ عامست

خرد مست و یقین مست و گمان مست

تصاویر و صوت

نظرات