
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۱۳
۱
گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست
چون دردمند او شد، دل بعد از آن سلیمست
۲
در راه عشق و وحدت حیرانی است و حیرت
امید در نگنجد، چه جای ترس و بیمست؟
۳
بعد از وفات دانی احوال جان چه باشد؟
بی دوست در جحیم است با دوست در نعیمست
۴
گر زهد و علم داری درد خدا نداری
در وقت جان سپردن دل با ندم ندیمست
۵
بی مایه محبت، کانست اصل فطرت
این زهد ما سقیمست وین علم ما مقیمست
۶
بعد از خرابی تن احوال دل بدانی
خیرست اگر حمیدست، شرست اگر ذمیمست
۷
سرمایه دو عالم عشقست پیش قاسم
خوش بخت آنکه جانش در عشق مستقیمست
تصاویر و صوت

نظرات