
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۱۶
۱
آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست
با تست، ولی در پس صد پرده نهانست
۲
خواهم صفتی گویم از آن زلف معنبر
دل در خفقانست و زبان در ذوبانست
۳
در کوچه مایار گرامی گذری کرد
جانها نگران، جامه دران نعره زنانست
۴
هرگز بتجلی الهی نبرد پی
بیچاره دل آن که رهین حدثانست
۵
آن خواجه ما هیچ ندانست، چه حاصل
گر شاه نشین آمد، اگر شاه نشانست؟
۶
از جام وصال تو بهرکس که رسد می
چه جای فریدون؟ که سلیمان زمانست
۷
قاسم بثنای تو غزل خوان و فصیحست
هرچند فصیحست ولی کل لسانست
نظرات